هستی

می ترسیم...... اما داستان جالب "خر" با سواد خسته ام .... عشق چیست؟ حوصله نداری شیشه مانیتورت رو تمیز کنی ؟؟ بوی محرم "ﻋﻤﺮ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻧﯿﺴﺖ ، ﻣﺎ ﮐﻮﺗﺎﻫﯽ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ " شعری تقدیم به همسران جامانده‌ی حاجیانی که در منا جان باختند حسین پناهی.... از زندگی لذت ببر هدیه از یک دوست خوب


حضرت زهرا(س ) مى فرمايد: وقتى به چهار ماهگى رسيد خداوند او را در وحشت انيس من قرار داد، در

جايگاه عبادت با من بود، وقتى به شش ماه رسيد در شب تاريك ، نيازى به چراغى نداشتم از نور حسين

(ع) استفاده مى كردم تا اين كه فرمود:

وجعلت اسمع اذا خلوت بنفسى فى مصلاى التسبيح و التقديس فى باطنى .

هنگامى كه در جايگاه نماز با خودم خلوت مى كردم صداى سبحان الله را از رحم خود مى شنيدم

فاطمه (س ) مى فرمايد: درخشش نور امام حسين (ع) به گونه اى بود كه در هنگام حمل وى ، پيامبر

(ص) به من مى فرمود: ... فانى اءرى فى مقدم وجهك ضوءا و نورا و ذلك انك ستلدين حجه لهذا الحق

دخترم ! من در پيشانى تو درخشندگى و نورانيت ويژه اى مى بينم و اين نور نشانگر آن است كه به زودى

حجت خدا بر اين مردم را به دنيا خواهى آورد.

پرتو نور حسين (ع) به صورتى بود كه مادرش (ع) مى گفت : ((در شب هاى تار به چراغ نياز نداشتم .))


هنگامى كه حضرت امام حسين (ع) متولد شد، حضرت رسول (ص) به اسماء فرمود: ((اى اسماء! فرزند

من را بياور.))

اسماء مى گويد: ((آن حضرت را در جامه سفيدى پيچيده و به خدمت پيامبر (ص) بردم .

 

حضرت او گرفت و در دامن خود گذاشت و در گوش راست او اذن و در گوش چپش اقامه گفت .))

 

سپس جبرييل نازل شد و گفت : ((حق تعالى به تو سلام مى رساند و مى فرمايد: چون على (ع) نسبت

به تو به منزله هارون نسبت به موسى (ع) است پس او را به اسم پسر كوچك هارون يعنى ((شبير)) نام

بگذار و چون لغت تو عربى است او را حسين (ع) بنام .




نویسنده : لیلا تاریخ : سه شنبه 21 ارديبهشت 1395

  شعبان شد وپیک عشق از راه آمد


   عطر نفس بقیة الله(عج) آمد


   باجلوه سجاد(ع)وابالفضل(ع)وحسین(ع)


   یک ماه و سه خورشید دراین ماه آمد .




نویسنده : لیلا تاریخ : سه شنبه 21 ارديبهشت 1395

 

 
پیامک تولد امام حسین
 
 
سوم شعبان، ولادت فرخنده مهتر جوانان بهشت و آموزگار شهادت، حضرت
 
حسين بن علي عليه السلام مبارک و خجسته باد.



نویسنده : لیلا تاریخ : سه شنبه 21 ارديبهشت 1395


بوی بهار می‌‏آید از دامان دو فاطمه علیه السلام


بوی ریحانه هستی و گل یاس


حوریان، تمام شهر را آذین بسته ‏اند با گل مریم


عرش ‏نشینان همه به یُمن آمدنش، میهمان علی و فاطمه‌اند


فوج فوج ملائک می‏آیند و طواف می‏‌کنند گرد شمع وجودشان


ولادت امام حسین و حضرت ابا الفضل مبارک‌باد




نویسنده : لیلا تاریخ : سه شنبه 21 ارديبهشت 1395

 

خدایا

آنچنان زمین گیرم نکن

که هنگام ظهور مولا، توان برخاستن نداشته باشم


 




نویسنده : لیلا تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1395



وَلَا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فَاعِلٌ ذَلِكَ غَدًا
 

و زنهار در مورد چيزى مگوى كه من آن را فردا انجام خواهم داد

 

سوره کهف آیه (۲۳)

 

اگر توی ذهنتون کاری در نظر دارید

 

همین الان انجام بدید

 

گاهی اوقات

 

" بعد " ، می شود  " هرگز "




نویسنده : لیلا تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1395


أَوَلَمْ يرَ الْإِنْسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُبِينٌ(يس/77)

 

آيا انسان نمي‌داند که ما او را از نطفه‌اي بي‌ارزش آفريديم؟!

 

و او (چنان صاحب قدرت و شعور و نطق شد که)

 

به مخاصمه آشکار با ما برخاست!




نویسنده : لیلا تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1395

 

انَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ ...



خدا حائل هست بین انسان و قلبش!. (انفال/24)



 اگر که دلشکسته ای ... بخـــــوان :

 

الا بذکر الله تطمئن القلوب...





نویسنده : لیلا تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1395

خداوندا


دنیای آشفته ی درونم را که تنها از نگاه تو پیداست ، با لالایی مهربان خود ،

 

آرام

 

کن


تا وجود داشتن و بودن را به زیبایی احساس کنم . . .


 ::

جز وصل تو دل به هرچه بستم، توبه


بی یاد تو هرجا که نشستم، توبه


در حضرت تو توبه شکستم صدبار


زین توبه که صدبار شکستم، توبه


::

خدایا من به عنوان بنده حاجتم را گفتم


امیدوارم اگر قرار به برآورده نشدنش هست


از حکمت تو باشد تا بی لیاقتی من . . .


پس از اَفرینش اَدم خدا گفت به او: نازنینم اَدم….


با تو رازی دارم !..


اندکی پیشتر اَی ..


اَدم اَرام و نجیب ، اَمد پیش !!.


… زیر چشمی به خدا می نگریست !..


محو لبخند غم آلود خدا ! .. دلش انگار گریست .


نازنینم اَدم!!. ( قطره ای اشک ز چشمان خداوند چکید ) !!!..


یاد من باش … که بس تنهایم !!.


بغض آدم ترکید ، .. گونه هایش لرزید !!


به خدا گفت :


من به اندازه ی ….


من به اندازه ی گلهای بهشت …..نه …


به اندازه عرش ..نه ….نه


من به اندازه ی تنهاییت ، ای هستی من ، .. دوستدارت هستم !!


اَدم ،.. کوله اش را بر داشت


خسته و سخت قدم بر می داشت !…


راهی ظلمت پر شور زمین ..


زیر لبهای خدا باز شنید ،…


نازنینم اَدم !… نه به اندازه ی تنهایی من …


نه به اندازه ی عرش… نه به اندازه ی گلهای بهشت !…


که به اندازه یک دانه گندم ، تو فقط یادم باش !!!!




نویسنده : لیلا تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1395



تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به هستی مي باشد.